یسنا - حسنایسنا - حسنا، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
پیوند آقا و بانو♥ ♥پیوند آقا و بانو♥ ♥، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

سیب های سرخ زنـــ♥♥ــــدگی

هفته 10 و ماه سوم بارداری

امروز جمعه هست و چهارشنبه هفته جدید ، 10هفته تموم میشه. هر روز بیشتر و بیشتر مراقب دوقلوها هستم.                  تو رویاهام هر شب بهشون فکر میکنم. به اینکه شبیه همن! یا نه. چاغ و لاغرن ! نه نه ....اسمشون چی باشه! امروز کله پاچه خوردم واسه همین از صبحه که احساس گرسنگی نکردم. بیشتر سیب و پرتقال میخورم . بعضی وقتا حالت تهوع دارم. سه شبه که شبا درست نمیخوابم بس که دل درد دارم. خیلی سخته همه خواب باشن و تو تنها بیدار بمونی . میدونی چیه بقول قدیمیا............شب مخصوص درده ! ...
24 بهمن 1393

یه خبر باور نکردنی .......خیلی خوشحالم

نمیدونم چطور تایپ کنم . نمیتونم اون حسو با کلمات تایپ شده بیان کنم . اما بذار بگم . خیلی شیرینه شب 19 بهمن ساعت 20:30 . سونوگرافی دکتر طاهری بجد ، خبری بهم داد که هم تعجب کردم که نزدیک بود شاخ در بیارم هم نمیدونستم چطور خدا رو بخاطر این نعمت شکر کنم . بعد از اینکه با مامان و همسرم وارد اتاق سونوگراف شدیم (البته اینم بگم که بدون نسخه پزشک رفتم سونو گرافی چون میخواستم صدای قلب نی نی رو بشنوم ) . دکتر به مانتیور نگاهی انداخت و بعد از کمی مکث گفت انگار دوقلو داری. یه لحظه فکرم رفت به وقتی که دو هفته پیش دعا میکردم که اگه مصلحته و توفیق دارم دوقلو داشته باشم. واسه اینکه مطمئنتر شم با تعجب گفتم : مطمئنید آقای دکتر؟ دکتر گفت:...
24 بهمن 1393

❤ هفته 8 بارداری- ماه دوم ❤

در حال حاضر هفته 8بارداری ام و امروز دوشنبه هست . به امید خدا پنجشنبه میرم تو هفته 9 و وارد ماه سوم میشم.     از هفته های 5و 6 بود که حالت تهوع شدید داشتم . از همه ی خوراکی ها متنفر بودم. هر شب ماست میخوردم .......... هر شب کمر درد دارم . دیشب خیلی حالم بد بود. اما به یه نی نی سالم و ناز و تپل می ارزه مگه نه؟  کلی نرم افزار بارداری تو گوشیم نصب کردم که همه نکات بارداری رو هر روز بهم گوشزد میکنه. از وقتی فهمیدم باردارم ختم کامل قرآن رو واسه سلامتی نی نی نذر کردم. در ضمن واسه ماه دوم توصیه های معنوی رو هم مدنظر دارم: صبح ناشتا 2عدد عناب که بر روی ان ها سوره توحید خوانده شود ،میل...
13 بهمن 1393

♥ خبر خوش وجود نی نی ♡

ساعت 17 نیم عصر بود ..................... ❤  ❤  ❤                           منتظر امید بودم تا بیاد و کنارم باشه. بدون اینکه به تست بارداری نگاه کنم امید با خوشحالی گفت بیا ببین........... به محض اینکه تستو دیدم میخواستم بال در بیارم . 2خط روی تست بود. حالم خیلی عجیب بود. به این فکر میکردم که نی نی ریزه میزه تو وجودمه.       ان شا الله این لحظه نصیب همه خانمایی که میخوان مادر بشن ،بشه. 5روز بعدش رفتم سونوگرافی ...... ............................. .. دکتر گفت همه چی عالیه ....... ...........
13 بهمن 1393

برگردیم به گذشته

بیا برگردیم عقب و عقب تر و زمانی که من هنوز باردار نبودم و اصلا فکر بچه تو ذهن من و همسر عزیزم نبود. من فارغ التحصیل رشته حقوق قضایی و طراح عکس و گرافیک و انجام ادامه کار برای تایپوگرافی هستم. دوران دانشگاه 4 سال طول کشید و من دو ترم آخر دانشگاه مزدوج شدم. اسم همسرم امید و دانشجو و 24سال داشت.من و همسرم 6 ماه دوران عقدو سپری کردیم با خاطرات بیشتر شیرین ؛و یه سفر به مشهد مقدس . زیباترین خاطره تو دوران عقد ،سفر مشهد بود و دورانی که من اولین دفعه از خونوادم جدا شدم و با همسرم راهی سفر شدیم البته یه خاطره شیرین دیگه هم دعوت شدن ما به good lifeبود. که جشنی واسه زوج های جوان در دوران عقد در شهرمون برگزار شده بود و ما ساعت...
13 بهمن 1393
1